ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مردم اینجا علاقه خاصی به قهوه خوردن دارن و ساعتها وقتشون رو تو کافه ها می گذرونن و از حق هم نباید گذشت که کافه نشینی اینجا خیلی لذت بخشه ..
تو اکثر کافه ها فضای سبز و اینترنت وایرلس و موزیکای روح بخش هست که میتونی با سفارش دادن یه قهوه و یه لیوان آب بیشتر از 2 ساعت یه میزو برای خودت داشته باشی و هیچ کس ازت نمیخواد بعد از نیم ساعت میزو خالی کنی یا شارژ اضافی بابت میز پرداخت کنی.
اینجوریه که هر کس پاتوق خودش رو داره و همه می دونن که فلانی رو هر روز بین ساعتای خاصی میشه تو یه کافه خاص پیدا کرد .
منم چند وقتیه دارم به باز کردن یه کافه فکر می کنم و از اونجایی که اینجا اصلا مغازه ایرانی نداره. میخوام کافه ام سبک و سیاق شرقی داشته باشه ..کلی فکر و ایده تو ذهنمه اما چقدر عملی بشن رو نمی دونم!
شما پیشنهادی ندارین ؟؟
فکر خوبیه عزیزم میتونی تخت و قالیچه و پشتی بذاری و موسیقی سنتی ایران و خوردنی های ایرانی
چقد خوبه که از فانتزی هات دور شدی ...
وایییی خیلیییییییی ایدهء خوبیههه. یعنی عااااالیه
کاش اونجا بودمممم(حالا بگو کی خواست تو بیای اینجا دخالت کنی تو کار من؟
)
فقط قلیون اصلا فراموش نشه! سعی کن تا میتونی غربی ها رو دودی کنی:))))
اصلا مگه میشه قهوه خونهء ایرانی قلیون نداشته باشه؟
اون تخت و پشتی هم که گلبرگ گفت که لازمهء اولیه شه و دیگه همه چی تکمیله
یه سری صنایع دستی ایرانی هم باید از در و دیوار آویزن کنی یا مثلا وسایل قدیمی مثل فانوس و چراغ گردسوز و سماور ذغالی و این چیزا به عنوان دکور و تزیین به کار ببری
وایییی تصورشم منو سر ذوق میاره. کاش نزدیکت بودمممم
مثلا اگه چایی هم میخورن، میتونی تو این استکانای کمرباریک شاه عباسی، چایی رو براشون بیاری. یا نبات و خرما کنارش بزاری. خلاصه یه سری عادات جدید کافه نشینی هم بهشون یاد بدی. با یه فرهنگ جدید آشناشون کنی...خیلیییی کارا میتونی بکنی. میتونی توی منوی کافه، نوشیدنی های ایرانی که میزاری ،بعدخودت بری سر میزا براشون توضیح بدی و علاقه مندشون کنی. مثل همین چایی و متعلقاتش
خلاصه یه چی گفتی و منو بردی تو فکر اصلااااااااااا
سلام دوست عزیز اگه میشه باهم تبادل لینک کنیم
منتظرجوابتم
سلام از اولین باری ک با وبلاکت اشنا شدم ۶سال میگذره. اون موقعه کافی نت داشتم و اتفاقی با وبلاگت اشنا شدم و چقدر خاطرات رو دوست داشتم الان بعد چند سال به یک باره توی ذهنم افتاد ک سر بزنم شاید خاطرات جدید نوشته باشی ولی نه متاسفانه چیزی ننوشتی. خیلی دوست دارم بدونم بعد چهار پنج سال از اخذین خاطره ک نوشتی چیکار میکنی لطفا اگه سر زدی یه چیزی بنویس