نه گفتنی !
نه گفتنی !

نه گفتنی !

گشتم بود ... بگرد هست !!!

الان دو سه روزه که با دوستای قدیمی خلوت کردم و خبرای داغ داغی می شنوم ازشون و در موردشون و این حال و هوامو عوض می کنه .. از بین همشون ه.ر بیشتر منو به وجد میاره .. با اون طرز فکر جالبش به دنیا و با اون هوشه فوق العاده و پشتکارش ... هیچ وقت یادم نمیره کلاس پنجم ابتدایی چطور با قاطعیت در جواب معلمون که ازش پرسید می خوای چه کاره شی ؟ گفت می خوام دکترای فیزیک هسته ای بگیرم خانوم .. و عجیب اینکه الان دانشجوی ارشد ژئو فیزیکه دانشکده بین المللی زلزله است .. ! 

امروز زیاد با هم حرف زدیم و خودش گفت که تو تمام مدت حرف زدنمون داشته تو خونه ی ۴۰ متری فرمانیه اش قدم می زده و برخلاف مکالمه های اینجوری اصلاْ خسته نشده و اصرار داشت که دو سه هفته دیگه که اومد اراک ببینمش تا در مورد دلایلش برای اصرار به شرکت در تجمعات باهام صحبت کنه ! 

 

بهم گفت که به نیروی های مثبت دنیام توجه کنم و برام توضیح داد که جمله ی گشتم بود .. بگرد هسته پشت یه مینی بوس چقدر بهش امید و انرژی داده تو لحظه ای که کاملاْ بریده بوده ... در مقابل غرغرام فقط گفت از ماست که بر ماست .. اول با خودت کنار بیا ! و با همین یه جمله روحم تازه شد و خیلی از چیزایی که از همه مخفی کرده بودم رو براش گفتم!

 

 ه.ر تو خیلی از زمینه ها می تونه الگوی خوبی باشه ... باید سعی کنم دوباره برگردم به فازای خوبه قدیمی !   

دیروز : برای اولین بار و آخرین بار رفتم معدن شرکتمون رو دیدم و بازدید خوبی بود.. بی قید و شرط و آزاد... تا اونجایی که بدون هیچ ترسی یه لیوان از آب سرچشمه روستای همسایه معدن خوردم .. در کل روزهای عجیبی رو دارم پشت سر می ذارم !  

 

من و تو : تو خواب و بیداری .. تو قهر و آشتی .. تو دنیای واقعی و مجازی دلم فقط برای تو می تپه دردونه ی من ... یادت نره که فردا به اون جوجه های تو باغ سر بزنی  

نظرات 19 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 22:58 http://my-life.persianblog.ir

منم موافقم! بگرد حتما هست!

چشم :)

پانتی سه‌شنبه 20 مرداد 1388 ساعت 08:54 http://pantijoon.persianblog.ir/

ایوللللل! میبینم که دوباره رفتی سراغ دوستیهای قدیمیت!‌آفرین!‌حالا شدی یه دختر خوووووووووووووووب.بوس بوس
چقدر خوبه که اینقدر ازش انرژی مثبت گرفتی. پس بیشتر باهاش در ارتباط باش. خوش به حالش که اینقدر در زندگی موفق و سرآمده و میتونه الگوی خوبی برای دیگرون باشه. ایشالله خدا حفظش کنه. همینقدر که تونسته روی یاپراکِ یه دندهء ما تاثیر بزاره، نشون میده خیلی باعرضه و باپشتکاره!!!!! قدر این دوستاتو بدون حسابییییییییییییی. بوس بوسسسسسسسسسس

بهار سه‌شنبه 20 مرداد 1388 ساعت 22:26 http://albaloogilass.blogfa.com

سلام.ممنون که منو لینک کردین.دیدم خیلی خوشحال شدم.منم شمارو لینک کردم.بازم ممنون

شینا چهارشنبه 21 مرداد 1388 ساعت 12:25

اومدم دنبال کامنتم می گشتم یادم اومد هرکاری کردم دیروز نیومد..
خوج به حالت همچین دوست با اراده ای داری دوستای من همه شون ماهی مردن و در مسیر آب فقط بلدن شنا کنن.چه اراده ای داره دوستت.واس روحیه ات خوبه بیشتر باهاش بگرد..
دلم واست تنگیده یاپراکم

شینا جونم راجع به دوستات اینجوری حرف نزن !!

نونوش پنج‌شنبه 22 مرداد 1388 ساعت 01:03

یاپراک این اروم بودن بیش ار حدت منو میترسونه دختر ۱
نمیدونم چرا .........
خیلی حرفا تو دلمه...
حس میکنم بغض داری
اره؟؟؟
اما از چیزای دیگه حرف میزنی تا بروی خودت نیاری داری چی میکشی ...

کی گفته که تو منو نمی فهمی ؟
ها ؟
ها ؟
ها ؟
بوووووووووووووووووووس

شهره پنج‌شنبه 22 مرداد 1388 ساعت 20:35 http://www.shohreafagh.blogfa.com

چه دوست باحالی بگو یه چند تا نظریه بده بعد تو یه پست بزارشون بلکم تو زندگی ما هم فرجی شد

:)

[ بدون نام ] جمعه 23 مرداد 1388 ساعت 20:21

کجایی یاپراک آیا؟

؟؟!!!

ستاره آبی شنبه 24 مرداد 1388 ساعت 01:43 http://www.az-sare-khat.persianblog.ir/

عجب دوست مصممی !

من که از بچگی هر روز آرزوی یه شغل و داشتم یادش بخیر !

nanazi شنبه 24 مرداد 1388 ساعت 11:10 http://ab5648li.blogsky.com

اوه ! من از بچگی دوست داشتم دکتر بشم و حتی یه مطب هم گوشه خونه زده بودم و هرکی میومد خونمون باید یه ویزیت میشد تا اجازه ورود داشته باشه !! ولی وقتی دبیرستان رفتم اینقدر از پزشکی و رشته های مربوطه اش بیزار بودم که رشته ام رو هم ریاضی انتخاب کردم تا یه کلمه زیست نخونم !!!!

تو خوبی!؟!

تو کلا منو می کشی آخرش نانازی جونم :ی
من بیشتر نگران توام ... تو خوبی‌؟

تارا شنبه 24 مرداد 1388 ساعت 21:25 http://arezoohaye-yakhzade.blogfa.com

یاد روزهای بچگی بخیر... یاد همبازی های دوران دبستان یاد شیطنتهای اون دوران... قدر این دوستان و بدون که میبرنت به روزهای دوران دبستان... بازم پشتکار اون... دمش گرم... فکر کنم نیروهای مثبت و تصویر های ذهنی بهش کمک کرد... راست میگه تصویر های ذهنی مثبت و نادیده نگیر...

نونوش یکشنبه 25 مرداد 1388 ساعت 03:08

دوستم ؟؟؟؟ خوبی؟؟؟؟؟؟نمیخوای چیزی بگی !

شهره شنبه 31 مرداد 1388 ساعت 21:18 http://www.shohreafagh.blogfa.com

گلبرگی معلوم هست کجایی ؟! یه خبر بده ...

پانتی سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 11:14 http://pantijoon.persianblog.ir/

تو کجایی دخمله؟ نکنه رفتی مسافرت و عشق و حال؟!! لااقل بیا یه اعلام حضوری بکن!! از اون سیروز کبدی چه خبر؟ گورشو گم کرد یا نه؟
بوس بوسسسسسس گلی جونمممممممممممممم

شهره سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 22:23 http://www.shohreafagh.blogfa.com

تا برگشتنت منتظر میمونم

شهره جمعه 6 شهریور 1388 ساعت 13:06 http://www.shohreafagh.blogfa.com

هنوز برنگشتی؟

ستاره آبی شنبه 7 شهریور 1388 ساعت 01:12 http://setarehabi12.persianblog.ir/

کجاااااااااااااااااییییییییییییییییی دوست جون عزیز ؟؟؟

شینا شنبه 7 شهریور 1388 ساعت 10:45

یاپراک تو چرا همش آدمو دق میدییییییییییییی؟ ها؟
اصن معلومه کجایی؟؟؟میشه بیای اینجا یه خبری بهمون بدیییییییییی

شهره دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 23:25 http://www.shohreafagh.blogfa.com

!!!!!!!!

سمیرا سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 11:47 http://my-life.persianblog.ir

تو هم همینجا گیر کردی یاپراک جان :۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد