نه گفتنی !
نه گفتنی !

نه گفتنی !

ما حیونکی های بیچاره !!

وقتی وبلاگ دار می شیم از دیدنه یه کامنتم ذوق می کنیم .. بعد کم کم کامنتا رو خصوصی و عمومی می کنیم .. بعد تر یادداشتهامونو خصوصی و عمومی می کنیم .. بعدم کوچ می کنیم به یه آدرسی که کسی نداشته باشش !  

تو این ۵ - ۶ سال زیاد دیدم و شنیدم و منم اینجوری بودم .. دوست نداشتم کامنتامو تاییدی کنم اما به دلیل نداشتن امکانات بلاگ اسکای تاییدی می کنم تا حرفهای خصوصیتونو برام بنویسین ! 

 

اولین آه :‌ پر از بغضم ... خیلی بیشتر از ۵ تا خط حرف داشتم اما چون می دونم پانتی از غرغرام خوشش نمیاد به خاطر مامان کنجد کوتاه آمدم  

 

دومین آه : (دو روز پیش نوشتم : 

                                          (( هوالمحبوب یا هو المزدور؟؟ ))

آره این دفعه با خودتم .. با خوده خودت ! 

می دونی الان دارم راجع به چی سرچ می کنم ؟‌ سیروز کبدی ! 

به نظرت دیگه بس نیست ؟‌  

کی قراره این بسته ی هزار رنگه هزار درد پروندش بسته بشه ؟

اصلاْ هیچ معلومه کجایی تو ؟ 

 چرا خیلی وقته نمی بینمت ؟ چرا نمی شنومت ؟‌ چرا دیگه حست نمی کنم !  

آخه قربونت برم ما که به آقایی قبولت داشتیم چرا هی می چزونیمون ؟  

چرا یه بار نمی ری سراغ از ما بهترون و گوش اونا رو نمیپیچونی ؟ 

 اندازه ی ما بهشون غم نده چون طاقتشو ندارن .. اما حداقل یه ذره هم با اونا بازی کن ! 

می دونی اونا امکاناتشو دارن که اگه گوششون درد گرفت زودی خوبش کنن اما ما چی ؟  

چی رو می خوای ثابت کنی ؟ می خوای ثابت کنی همه چیز دسته توئه ؟  

مگه نشنیدی که میگن : مردی نبود فتاده را پای زدن .. بابا مرد باش !! ‌لوطی باش !! حداقل بریم پزتو بدیم که از دسته یه مرد کتک خوردیم .. نکنه زورت فقط به ما می رسه ها ؟  

آخه قربونت بچه که زدن نداره ... داره ؟  

اگه می خوای همین الان سنگم کن .. اما راضی نباش زنده باشم و بلاهای نازل شدتو ببینم ..  

خسته شدم آقای خدا .. خسته شدم !  )

نظرات 4 + ارسال نظر
نانازی چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 07:48

کی سیروز کبدی گرفته ؟ یاپراک!؟!؟
من تازه داشتم فین هام رو پاک میکردم که واست توضیح بدم اون کامنت قبلیم پر از فین و فون بوده و با کلی بغض و لب برچینون نشستم کامنت گذاشتم !! آخه خوب همه مشخصاتش به من میومد دیگه ! منم که حساسسسسسسسسس!!!
حالا این سیروز قضیه اش چیه؟ باز چه بلایی سر خودت آوردی؟؟ برم باهاش دعوا کنم !؟

سمیرا چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 13:35 http://my-life.persianblog.ir

سیروس کبدی چیه دیگه ؟:دی

یه کوفتیه مثل بقیه کوفتا !!!!!!!!!!!!

شینا چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 14:25

سیروس کبدی قضیه اش چیه؟؟؟تو خوبی یاپراکم؟؟؟چرا اینقده دلت گرفته که داری غر میزنی من غر زدناتو برعکس پانتی دوس میدارما

شهره چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 23:25 http://www.shohreafagh.blogfa.com

من یکم نفهمیدم چی میگی ! ( آیکون خجالت )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد