نه گفتنی !
نه گفتنی !

نه گفتنی !

در تعبید تاریخ ...!

 

در آوار خونین گرگ و میش

دیگر گونه مردی آنک،

که خاک را سبز میخواست

و عشق را شایسته زیبا ترین زنان

که اینش

به نظر

هدیتی نه چندان کم بها بود

که خاک و سنگ را بشاید.

چه مردی! چه مردی!

که میگفت

فلب را شایسته تر آن

که به هفت شمشیر عشق

در خون نشیند

و گلو را بایسته تر آن

که زیبا ترین نام ها را

بگوید.

و شیر آهن کوه مردی از این گونه عاشق

میدان خونین سرنوشت

به پاشنه آشیل

در نوشت.

رویینه تنی

که راز مرگ اش

اندوه عشق و

غم تنهایی بود.

" آه اسفندیار مغموم!

تو را به آن که چشم

فرو پوشیده باشی! "

" آیا نه

یکی نه

بسنده بود

که سرنوشت مرا بسازد؟

من

تنها فریاد زدم

نه!

من از

فرو رفتن

تن زدم.

صدایی بودم من

- شکلی میان اشکال -،

و معنایی یافتم.

من بودم

و شدم،

نه زان گونه که غنچه ای

گلی

یا ریشه ای

که جوانه ای

یا یکی دانه

که جنگلی

راست بدان گونه

که عامی مردی

شهیدی،

تا آسمان بر او نماز برد.

من بی نوا بنده گکی سر به راه

نبودم

و راه بهشت مینوی من

بز رو طوع و خاک ساری

نبود:

مرا دیگر گونه ای خدایی میبایست

شایسته آفرینه ای

که نواله ناگزیر را

گردن

کج نمیکند.

و خدایی

دیگر گونه

آفریدم. "

دریغا شیر آهن کوه مردا

که تو بودی،

و کوه وار

پیش از آنکه به خاک افتی

نستوه و استوار

مرده بودی.

اما نه خدا و نه شیطان

سرنوشت تو را

بتی رقم زد

که دیگران

می پرستیدند. 

بتی که

دیگران اش

می پرستیدند.

 

کی فکرشو می کرد تو جامعه ای که مهمترین خبرش مربوط به برادرای عرب اون ور آبهائه .. تاخیر ۲-۳ روزه تو نوشتن یه پست صیاصی باعث از دهن افتادنش بشه ؟‌ 

هفته پیش این موقع هممون تو چه حال و هوای قشنگی بودیم .. کی فکرشو می کرد تو هفت روز این همه اتفاق بیفته تو کل کشور ؟؟  

این روزا میدونای شهر دیگه جایی برای کم کردن سرعت و راهنما زدن نیست .. ساعت ۹ شب دیگه ساعت بیرون گذاشتن آشغالها نیست .. اینترنت دیگه برای سرگرمی و تفریح نیست .. خرداد دیگه ماه امتحان دانشجو ها نیست .. و هزار تا هستی که نیست شده .. تو این یه هفته هر چیزی یه معنای تازه گرفته ..این روزا اگه سیاه و سفید و سبز رو با هم قاطی کنی نتیجه اش میشه قرمز .. قرمزه قرمز مثل خونی که تو رگهای من و توئه ! 

اما می دونی چی دلمو به درد میاره ؟ اینکه این همه اسماعیلی که دارن با پای خودشون به قربانگاه میرن فقط و فقط به خاطر انتقال قدرت بین آقایون خودشون رو از دیدن خورشید فردا و فرداها محروم می کنن !!  

 شیخ تو بیانه دومش گفت که اختلاف از سال ۶۹ به وجود اومد .. سید س.بز پوش تو اطلاعیه هاش مدام و مدام به همسو بودن با نظام تاکید می کنه !!  ولی هیچ کی نمی خواد این نشونه ها رو ببینه یا بهشون فکر کنه !

این چیزی که این روزا داریم می بینیم و می شنویم فقط و فقط نمایی از یه اختلافه بزرگه بینه سردمدارانه قدرت ..  اختلاف بر سر جم.هوری اس.لامی یا حکومت عدل اسلامی .. اختلاف بر سر رهبریت یک روحانی یا مجموعه ای از روحانیون .. اختلاف بر سر زورگویی به دو شیوه ی سنتی و مدرن .. فقط همین !!   این وسط منو تو رو انداختن وسط با یه مشت دستبند سبز ... اسمش را گذاشتن روشنفکری و دگر اندیشی و مدرن بازی ... 

هه ! مدرنیته با س.بز س.یدی ... مدرنیته با داد زدن و نشان دادن رای قبل از انتخابات .. مگه  تو جامعه های مدرن  رای گیری  انتخابات مخفی نیست پس این همه سر وصدا برای چی بود ؟ 

وقتی رایتو گرفتی دستتو داد زدی یعنی  داری خودتو از بین هزار تا آدمه بی چهره نشون می دی و این یه شیوه ی خیلی خوبه برای سرگرم کردن جوونها و دوستی بینشونه !! ولی واقعا ْ اون بالایی ها اینجور دوستی ها رو قبول دارن ؟

جلو رفتن با ریشه دوندن تو اعتقادات مذهبی و سید بودن و برگزیده بودن و خوب بودن یه ابزاره سنتیه برای رسیدن به جامعه مدرن که هیچ عقل تحلیل گری نمی تونه اینجور مدرنیته در آمیخته با سنت رو قبول کنه !!‌ 

من گفتم از نتیجه خوشحال و مشعوفم چون به نظر من حداقل اثرات اون دیازپامی که به خورد ملت دادن پرید و فهمیدن واقعاْ کجان !! 

 اما به شدت به این مسئله معتقدم که این خاک تشنه عقل و عشقه نه خون !   

 

لینک روز : گوگل به دنبال مناسبت ها یا .... ؟  لطفا ببینید!

 

برای تو  :نبودنت همه جا پره و این خیلی اذیتم می کنه ... دلم شکسته .. دلم گرفته .. دلم سوخته .. دلم دیگه چی شده بیتانم ؟‌

 

نظرات 9 + ارسال نظر
زینب پنج‌شنبه 28 خرداد 1388 ساعت 23:47 http://zeynab73.blogsky.com

درود بر دکتر احمدی نژاد...

من اینو نگفتم ...
گفتم ؟
نه نگفتم !!!!

یه دوست! جمعه 29 خرداد 1388 ساعت 05:14

سلام [گل]
دست مریزاد و خداقوت ....
ما در http://7khatha.com هستیم. حتما سر بزنین. امکانات جالبی داره. چت روم صوتی تصویری قوی و انجمن هم داره . هر یوزر میتونه صفحه شخصی (شبیه به 360 ) داشته باشه و کلی امکانات دیگه که ارزش امتحان کردن رو داره دوست من.

[گل] به امید دیدار [گل]

سانیا جمعه 29 خرداد 1388 ساعت 15:00 http://banuye.blogsky.com/

خدا که زود همه جا پر شه از بود عشق دلتنگیت تموم شه
دلت دیگه چی شده ؟ خیلی ناز نوشتی خانوم.....

نانازی جمعه 29 خرداد 1388 ساعت 15:30

چون نمیخوام ۳۰ یا ۳۰ بنویسم پس فعلا ننوشتم! ولی شدیدا باهات موافقم.
این کامنتدونی رو هم از اینترنت دانلود کردم که شکل وبلاگ خودم بود. حالا اگه همینو با همین شکل بخوای کدش رو بهت بدم.

الهام شنبه 30 خرداد 1388 ساعت 08:14 http://royayezibayam.blogfa.com/

عسیسم یعنی تو با اینکه بیتانت متاهله مشکلی نداری؟رابطه تون چطوریه؟قند خون بابام شده 270 و فوق العاده استرس داره.نگرانشم.من متولد اسفند 64 هستم و عسلی هم بهمن 64.ما تقریبا همکاریم باز چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی ازت خوشم اومده..می دوستمت.

نونوش شنبه 30 خرداد 1388 ساعت 13:27 http://ms-september.blogfa.com/

ببخشید خانوم فتخار اشنایی میدین به من شما؟؟‌:))
میخواستم بگم اسمتون یعنی چی؟؟؟؟؟؟
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

پانتی شنبه 30 خرداد 1388 ساعت 14:14 http://pantijoon.persianblog.ir/

یاپراک جان!‌متاسفانه یا خوشبختانه با حرفات مخالف نیستم!‌یعنی راستشو بخوای با این همه بدبینی مشکل دارم! ‌نمیخوام بگم این هیاهوها حتما به جاهای خوبی که انتظارشو داریم ختم میشه. نه!‌شاید اصلا ما رو ببره به دورهء استبداد کبیر و روزی هزاربار خودمونو نفرین کنیم که چرا همیچین غلطی کردیم و کاش به همون دورهء احمدی نجاد برگردیم!! اما الان درد و فریاد این ملت، ‌این نیست که این بره و اون بیاد جاش! موسوی فقط و فقط یه بهانه بود. بهانه ای که باعث شد بغض و کینهء ۳۰ سالهء این ملت سر باز کنه و طوفانی بشه این چنین!! موسوی و امثال این مهم نیستن. به قول تو(و به قول خودم که تو یکی از پستهام نوشتم) اینا همشون مال همین نظامن، اما چیزی که مهمه اینه که توی این انتخابات، به شعور ما توهین شد. این اصلااااااااااا موضوع قابل گذشتی نیست. آره شاید بگی 30 ساله در مقاطع مختلف و به عناوین متفاوت داره به شعور و شخصیت و افکار ما توهین میشه، آره تو درست میگی، اما بالاخره یه جایی باید نشون میدادیم که بابا جان! ما هم میفهمیمممممممممم. 30 ساله فکر کردین با 70 میلیون گوسفند طرفین، ولی دیگه بسه. بفهمین که ما هم مغز داریم و فکر میکنیم و میفهمیم شماها دارین چی کار میکنین؟ این روزها، ملت فقط و فقط به دنبال اثبات شخصیت و شعور خودشون هستن و فقط میخوان ثابت کنن که دیگه زیر بار ظلم و جور و دروغ نمیرن! حالا اینکه واقعا پیروز میشن یا نه، با خداست. کسی نمیدونه. ولی همینکه بالاخره برپا شدن و دست در دست هم گذاشتن و حتی جون دادن و شجاع و بی باک جلوی این همه تهمت و دروغ و چوب و چماق واستادن، خیلییییییی ای ولله داره..وگرنه کسی به دنیال دستبند سبز و نمادهای مذهبی و سید اولاد پیغمبر و این اراجیف نیست ، اینا همش یه بهانه ایه برای ادامه. یادت باشه هر حرکتی، انگیزه میخواد! ولو انگیزه ای که ممکنه تا هفتهء قبل قبولش نداشتی، ولی امروز یه امید تازه و محکمه برات....چه اشکال داره که مردم حتی با توسل به سمبلهای مذهبی، شخصیت و فرهنگ و فهم و درک خودشون رو به اینا و به دنیا ثابت کنن؟

یک آشنای دردمند شنبه 30 خرداد 1388 ساعت 19:25

من نمی دونم اسمت چیه یعنی برام مهم نیست تو یک دردمند دیگه ای مثل من اما اینو بدون سید سبز پوش در یک حصار مامانی براق از فحش و ناز و نوازش خامنه ای و سردار احمدی و شورای امنیت و هزارتا کثافت خونه دیگست مردمو برای او و اورو برای مردم گرو گرفته اند ایکاش می تونستم خیلی چیزهای دیگه هم بگم اما حیفففف نه اشتباه نکن مدوم انتقال قدرت موسوی فردای رئز انتهابات وقتی دید دست بسته است به رئیس بزرگ پیغام داد من کنار می رم دوباره رای گیری کنید تا رای مردم پس گرفته شود من دلم می خواست به شما می گفتم که ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 3 تیر 1388 ساعت 07:59

دلم شکسته .. دلم گرفته .. دلم سوخته .. دلم دیگه چی شده بیتانم ؟‌

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد